۵۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في الشهادة و التقوى
178 و از خطبههاى آن حضرت است
و قيل إنه خطبها بعد مقتل عثمان في أول خلافته
اللّه و رسوله
لاَ يَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لاَ يُغَيِّرُهُ زَمَانٌ وَ لاَ يَحْوِيهِ مَكَانٌ
هيچ كار او را از كارى باز نمىدارد، و گذشت زمان در او دگرگونى نيارد. هيچ جا گنجايش وى را ندارد
وَ لاَ يَصِفُهُ لِسَانٌ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ اَلْمَاءِ وَ لاَ نُجُومِ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ سَوَافِي اَلرِّيحِ فِي اَلْهَوَاءِ وَ لاَ دَبِيبُ اَلنَّمْلِ عَلَى اَلصَّفَا وَ لاَ مَقِيلُ اَلذَّرِّ فِي اَللَّيْلَةِ اَلظَّلْمَاءِ
و هيچ زبانى وصف او نيارد، و از علم او پنهان نيست شمار قطرههاى باران، و نه ستارگان آسمان، و نه آن خاكريزهها كه باد با خود به هوا بردارد، و نه مورى كه بر سنگى صاف پاى گذارد، و نه آرام جاى مورچهاى خرد و باريك در شبى سياه و تاريك
يَعْلَمُ مَسَاقِطَ اَلْأَوْرَاقِ وَ خَفِيَّ طَرْفِ اَلْأَحْدَاقِ
مىداند جاى افتادن برگهاى درختان را، و آهسته باز و بسته شدن ديدگان را
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ غَيْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لاَ مَشْكُوكٍ فِيهِ وَ لاَ مَكْفُورٍ دِينُهُ وَ لاَ مَجْحُودٍ تَكْوِينُهُ
و گواهى مىدهم كه جز خداى يكتا خدايى نيست، و او را همانند و همتايى نيست، نه در يكتايى او جاى گمان است، و نه دين او پوشيده و نهان است. نه آفرينش موجودات را به دست قدرت او انكار توان كرد، نه بندگى او، چنانكه وى را شايد، توان به جاى آورد
شَهَادَةَ مَنْ صَدَقَتْ نِيَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ يَقِينُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ
گواهى كسى است كه نيّت او راست است و درون او پاك از عيب و عار ، يقين وى بىآميغ، و ترازوى او گرانبار ،
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَلَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلاَئِقِهِ وَ اَلْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ
و گواهى مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بندۀ او و فرستادۀ اوست، برگرفته از ميان آفريدگان، و گزيده براى شرح دادن حقيقتهاى ايمان
وَ اَلْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ كَرَامَاتِهِ وَ اَلْمُصْطَفَى لِكَرَائِمِ رِسَالاَتِهِ
مخصوص به گراميترين تشريفهاى كرامت، منتخب براى اداى وظيفۀ بزرگ رسالت
وَ اَلْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ اَلْهُدَى وَ اَلْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ اَلْعَمَى
نشانههاى رستگارى بدو آشكار و مبرهن، ديدۀ تاريك بين خرد به نور او روشن
أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَلدُّنْيَا تَغُرُّ اَلْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ اَلْمُخْلِدَ إِلَيْهَا وَ لاَ تَنْفَسُ بِمَنْ نَافَسَ فِيهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَيْهَا
اى مردم! همانا دنيا آرزومند و خواهان خود را فريب مىدهد، آن را كه در خواستن وى با ديگران همچشمى كند، عزيز نمىدارد، و كسى را كه بر او چيرگى جويد، مغلوب مىسازد
وَ اَيْمُ اَللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلاَّ بِذُنُوبٍ اِجْتَرَحُوهَا
و به خدا سوگند هرگز مردمى زندگانى خرّم و نعمت فراهم را از كف ندادند، مگر به كيفر گناهانى كه انجام دادند
لِ أَنَّ اَللّٰهَ لَيْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِيدِ
كه «خدا بر بندگان ستمكار نيست» ليكن بنده نمىداند سبب زوال نعمت او چيست ،
وَ لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ اَلنِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ اَلنِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ
و اگر مردم هنگامى كه بلا بر آنان فرود آيد، و نعمت ايشان راه زوال پيمايد، فرياد خواهند از پروردگار، با نيّت درست و دلهايى از اندوه و بيم سرشار. هر رميده را به آنان بازگرداند، و هر فاسد را اصلاح و بساز
وَ إِنِّي لَأَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تَكُونُوا فِي فَتْرَةٍ
و من مىترسم، كه شما در فترت نادانى باشيد
وَ قَدْ كَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِيهَا مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِينَ
و غفلت همچون روزگار جاهليت كارهايى انجام گرفت و شما بدان گراييديد، كه در آن نزد من ستوده نبوديد
وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ إِنَّكُمْ لَسُعَدَاءُ
اگر آنچه از دست داديد به شما بازگردد. نيكبختانيد
وَ مَا عَلَيَّ إِلاَّ اَلْجُهْدُ
و بر من جز كوشش نباشد
وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ عَفَا اَللّٰهُ عَمّٰا سَلَفَ
اگر خواهم در بارۀ آنچه شد بگويم، گويم: خدا آنچه را گذشت ببخشايد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
178 و از خطبههاى آن حضرت است
و قيل إنه خطبها بعد مقتل عثمان في أول خلافته
اللّه و رسوله
لاَ يَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لاَ يُغَيِّرُهُ زَمَانٌ وَ لاَ يَحْوِيهِ مَكَانٌ
هيچ كار او را از كارى باز نمىدارد، و گذشت زمان در او دگرگونى نيارد. هيچ جا گنجايش وى را ندارد
وَ لاَ يَصِفُهُ لِسَانٌ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ اَلْمَاءِ وَ لاَ نُجُومِ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ سَوَافِي اَلرِّيحِ فِي اَلْهَوَاءِ وَ لاَ دَبِيبُ اَلنَّمْلِ عَلَى اَلصَّفَا وَ لاَ مَقِيلُ اَلذَّرِّ فِي اَللَّيْلَةِ اَلظَّلْمَاءِ
و هيچ زبانى وصف او نيارد، و از علم او پنهان نيست شمار قطرههاى باران، و نه ستارگان آسمان، و نه آن خاكريزهها كه باد با خود به هوا بردارد، و نه مورى كه بر سنگى صاف پاى گذارد، و نه آرام جاى مورچهاى خرد و باريك در شبى سياه و تاريك
يَعْلَمُ مَسَاقِطَ اَلْأَوْرَاقِ وَ خَفِيَّ طَرْفِ اَلْأَحْدَاقِ
مىداند جاى افتادن برگهاى درختان را، و آهسته باز و بسته شدن ديدگان را
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ غَيْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لاَ مَشْكُوكٍ فِيهِ وَ لاَ مَكْفُورٍ دِينُهُ وَ لاَ مَجْحُودٍ تَكْوِينُهُ
و گواهى مىدهم كه جز خداى يكتا خدايى نيست، و او را همانند و همتايى نيست، نه در يكتايى او جاى گمان است، و نه دين او پوشيده و نهان است. نه آفرينش موجودات را به دست قدرت او انكار توان كرد، نه بندگى او، چنانكه وى را شايد، توان به جاى آورد
شَهَادَةَ مَنْ صَدَقَتْ نِيَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ يَقِينُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ
گواهى كسى است كه نيّت او راست است و درون او پاك از عيب و عار ، يقين وى بىآميغ، و ترازوى او گرانبار ،
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَلَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلاَئِقِهِ وَ اَلْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ
و گواهى مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بندۀ او و فرستادۀ اوست، برگرفته از ميان آفريدگان، و گزيده براى شرح دادن حقيقتهاى ايمان
وَ اَلْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ كَرَامَاتِهِ وَ اَلْمُصْطَفَى لِكَرَائِمِ رِسَالاَتِهِ
مخصوص به گراميترين تشريفهاى كرامت، منتخب براى اداى وظيفۀ بزرگ رسالت
وَ اَلْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ اَلْهُدَى وَ اَلْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ اَلْعَمَى
نشانههاى رستگارى بدو آشكار و مبرهن، ديدۀ تاريك بين خرد به نور او روشن
أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَلدُّنْيَا تَغُرُّ اَلْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ اَلْمُخْلِدَ إِلَيْهَا وَ لاَ تَنْفَسُ بِمَنْ نَافَسَ فِيهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَيْهَا
اى مردم! همانا دنيا آرزومند و خواهان خود را فريب مىدهد، آن را كه در خواستن وى با ديگران همچشمى كند، عزيز نمىدارد، و كسى را كه بر او چيرگى جويد، مغلوب مىسازد
وَ اَيْمُ اَللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلاَّ بِذُنُوبٍ اِجْتَرَحُوهَا
و به خدا سوگند هرگز مردمى زندگانى خرّم و نعمت فراهم را از كف ندادند، مگر به كيفر گناهانى كه انجام دادند
لِ أَنَّ اَللّٰهَ لَيْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِيدِ
كه «خدا بر بندگان ستمكار نيست» ليكن بنده نمىداند سبب زوال نعمت او چيست ،
وَ لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ اَلنِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ اَلنِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ
و اگر مردم هنگامى كه بلا بر آنان فرود آيد، و نعمت ايشان راه زوال پيمايد، فرياد خواهند از پروردگار، با نيّت درست و دلهايى از اندوه و بيم سرشار. هر رميده را به آنان بازگرداند، و هر فاسد را اصلاح و بساز
وَ إِنِّي لَأَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تَكُونُوا فِي فَتْرَةٍ
و من مىترسم، كه شما در فترت نادانى باشيد
وَ قَدْ كَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِيهَا مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِينَ
و غفلت همچون روزگار جاهليت كارهايى انجام گرفت و شما بدان گراييديد، كه در آن نزد من ستوده نبوديد
وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ إِنَّكُمْ لَسُعَدَاءُ
اگر آنچه از دست داديد به شما بازگردد. نيكبختانيد
وَ مَا عَلَيَّ إِلاَّ اَلْجُهْدُ
و بر من جز كوشش نباشد
وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ عَفَا اَللّٰهُ عَمّٰا سَلَفَ
اگر خواهم در بارۀ آنچه شد بگويم، گويم: خدا آنچه را گذشت ببخشايد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نكوهش خيانت حكمين
گوهر بعدی:شناخت خدا در پاسخ به ذعلب یمانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.