۵۸ بار خوانده شده

سفارش به پرهیزکاری و بیان ارزش هاى اسلام قرآن و پیامبرص

و من خطبة له عليه‌السلام ينبه على إحاطة علم اللّه بالجزئيات ثم يحث على التقوى و يبين فضل الإسلام و القرآن يَعْلَمُ عَجِيجَ اَلْوُحُوشِ فِي اَلْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ اَلْعِبَادِ فِي اَلْخَلَوَاتِ وَ اِخْتِلاَفَ اَلنِّينَانِ فِي اَلْبِحَارِ اَلْغَامِرَاتِ وَ تَلاَطُمَ اَلْمَاءِ بِالرِّيَاحِ اَلْعَاصِفَاتِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً نَجِيبُ اَللَّهِ وَ سَفِيرُ وَحْيِهِ وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ
198 و از خطبه‌هاى آن حضرت است مى‌داند فرياد ددان را در بيابانها و نافرمانى بندگان را در نهانها، و آمد شد ماهيان را به درياهايى با آب فراوان، و به هم كوفتن آب را بر اثر بادهاى سخت وزان. و گواهى مى‌دهم كه محمد (صلّى اللّه عليه و آله) گزيدۀ خداست، و رسانندۀ وحى او و رسول رحمت او بر ماست.

الوصية بالتقوى أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِي اِبْتَدَأَ خَلْقَكُمْ وَ إِلَيْهِ يَكُونُ مَعَادُكُمْ وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِكُمْ وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِكُمْ وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِيلِكُمْ وَ إِلَيْهِ مَرَامِي مَفْزَعِكُمْ
اما بعد، سفارش مى‌كنم شما را به ترس از خدايى كه آفرينشتان را آغاز فرمود، و بازگشتنتان بدو خواهد بود. روايى حاجت شما از اوست، و نهايت رغبتتان به درگاه اوست. مقصد راه شما به پيشگاه او منتهى شود، و پناهگاهتان سايۀ رحمت او بود

فَإِنَّ تَقْوَى اَللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلاَحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلاَءُ عَشَا أَبْصَارِكُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ
داروى درد دلهاتان ترس از خداست، و ترس از خدا موجب بينايى درونهاى كور شماست، و درمان بيمارى كالبدهاتان و زدايندۀ فساد سينه‌هاتان. پليديهاى جانهاتان را پاك كننده است، و تاريكى ديده‌هاتان را روشنى بخشنده. و بيم و نگرانى دلتان را ايمنى، و در تاريكى نادانى شما را روشنى

فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اَللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِكُمْ وَ دَخِيلاً دُونَ شِعَارِكُمْ وَ لَطِيفاً بَيْنَ أَضْلاَعِكُمْ وَ أَمِيراً فَوْقَ أُمُورِكُمْ
پس فرمانبردارى خدا را پوشش جان كنيد. نه رويۀ كار سازيد كه براى ديدن مردمان كنيد . و به درون فرمانبردار باشيد نه در برون، چنانكه فرمانبردارى ميان پهلوها و پشت شما بود بسان پى و رگ و خون و بر سر همۀ كارهاتان اميرش نماييد

وَ مَنْهَلاً لِحِينِ وُرُودِكُمْ وَ شَفِيعاً لِدَرَكِ طَلِبَتِكُمْ وَ جُنَّةً لِيَوْمِ فَزَعِكُمْ وَ مَصَابِيحَ لِبُطُونِ قُبُورِكُمْ وَ سَكَناً لِطُولِ وَحْشَتِكُمْ وَ نَفَساً لِكَرْبِ مَوَاطِنِكُمْ
و آبشخوريش سازيد براى روزى كه بد آن در مى‌آييد. و ميانجيى براى حاجت روا گرديدن، و سپرى براى روز ترسيدن، و درون گورها را چراغ روشنايى، و آرامشى به هنگام وحشت دراز و بيم تنهايى، و زدايندۀ غم در منزلهاى اين جهانتان و پس از مردن هم

فَإِنَّ طَاعَةَ اَللَّهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُكْتَنِفَةٍ وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَةٍ وَ أُوَارِ نِيرَانٍ مُوقَدَةٍ
كه همانا فرمانبردارى خدا پناه از مهلكه‌هاى نهان است، و از ترسگاهها كه بيم افتادن در آن است، و از گرمى آتشها كه سخت سوزان است

فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ اَلشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ اِحْلَوْلَتْ لَهُ اَلْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ اِنْفَرَجَتْ عَنْهُ اَلْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ اَلصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا
پس آن كه به تقوا كوشد سختيها از او روى پوشد از آن پس كه نزديك مى‌نمود، و كارها بر وى شيرين شود، از آن پس كه تلخ مى‌بود. و موجهاى انباشتۀ بلا از او بگشايد، و آنچه سخت بود براى او آسان نمايد

وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ اَلْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ اَلرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ اَلنِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ اَلْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا
باران پيوستۀ مكرمت از پس باز ايستادن بر او ببارد، و رحمت رويگردان بدو روى آرد. چشمۀ نعمت پس از فرو شدن آب براى وى روان گردد، و نم‌نم باران بركت، درشت قطره شود و بر او ريزان

فَاتَّقُوا اَللَّهَ اَلَّذِي نَفَعَكُمْ بِمَوْعِظَتِهِ وَ وَعَظَكُمْ بِرِسَالَتِهِ وَ اِمْتَنَّ عَلَيْكُمْ بِنِعْمَتِهِ فَعَبِّدُوا أَنْفُسَكُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ اُخْرُجُوا إِلَيْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِهِ
پس بترسيد از خدايى كه شما را از موعظت خود بهره‌مند ساخت، و با فرستادن پيامبرانش پند داد، و با نعمت خود رشتۀ منت به گردنتان انداخت. پس خود را با پرستش او خوار داريد و حق طاعتش را بگزاريد

فضل الإسلام ثُمَّ إِنَّ هَذَا اَلْإِسْلاَمَ دِينُ اَللَّهِ اَلَّذِي اِصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اِصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ
ديگر اين كه اين اسلام دين خداست كه آن را براى خود گزيد، و به ديدۀ عنايت خويشش پروريد، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص رساندن آن به مردمان گردانيد. ستونهاى آن را بر دوستى خود استوار داشت

أَذَلَّ اَلْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ وَ وَضَعَ اَلْمِلَلَ بِرَفْعِهِ وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِكَرَامَتِهِ وَ خَذَلَ مُحَادِّيهِ بِنَصْرِهِ وَ هَدَمَ أَرْكَانَ اَلضَّلاَلَةِ بِرُكْنِهِ وَ سَقَى مَنْ عَطِشَ مِنْ حِيَاضِهِ وَ أَتْأَقَ اَلْحِيَاضَ بِمَوَاتِحِهِ
و با عزت آن ديگر دينها را خوار، و به سربلندى آن ديگر ملتها را پست و بى‌مقدار، و به ارجمندى آن دشمنانش را بى اعتبار، و با يارى كردن آن مخالفانش را واگذارد، و يارى ننمود، و با استوارى پايه‌اش پايه‌هاى گمراهى را ويران فرمود. و تشنگان حكمت را از آبدانهايش سيراب كرد و آبگيرهاى آن را براى بردارندگان آب معرفت پر آب

ثُمَّ جَعَلَهُ لاَ اِنْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ وَ لاَ فَكَّ لِحَلْقَتِهِ وَ لاَ اِنْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ وَ لاَ زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ وَ لاَ اِنْقِلاَعَ لِشَجَرَتِهِ وَ لاَ اِنْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ وَ لاَ عَفَاءَ لِشَرَائِعِهِ
پس چنانش برپا داشت كه نه دستاويزش بريدنى باشد، و نه حلقه‌هايش گشودنى، و نه پايه‌هايش ويران شدنى، و نه ستونهايش برافكندنى، و نه درخت آن از ريشه برآيد و نه زمانش به سرآيد. و نه راههايش پى سپر روزگار گردد

وَ لاَ جَذَّ لِفُرُوعِهِ وَ لاَ ضَنْكَ لِطُرُقِهِ وَ لاَ وُعُوثَةَ لِسُهُولَتِهِ وَ لاَ سَوَادَ لِوَضَحِهِ وَ لاَ عِوَجَ لاِنْتِصَابِهِ وَ لاَ عَصَلَ فِي عُودِهِ وَ لاَ وَعَثَ لِفَجِّهِ وَ لاَ اِنْطِفَاءَ لِمَصَابِيحِهِ وَ لاَ مَرَارَةَ لِحَلاَوَتِهِ
و نه شاخه‌هايش بريدنى و نه راههايش تنگ و ديرگذر ، و نه پيمودن همواريهايش دشوار. نه سپيدى روشنش را سياهى فرا گيرد، و نه راستى‌اش كجى پذيرد. چون چوب خشك خمش نتوان كرد، و گذرگاهش را بى دشوارى توان سپرد. چراغش نميرد و شيرينى‌اش چاشنى تلخى نگيرد

فَهُوَ دَعَائِمُ أَسَاخَ فِي اَلْحَقِّ أَسْنَاخَهَا وَ ثَبَّتَ لَهَا آسَاسَهَا وَ يَنَابِيعُ غَزُرَتْ عُيُونُهَا وَ مَصَابِيحُ شَبَّتْ نِيرَانُهَا وَ مَنَارٌ اِقْتَدَى بِهَا سُفَّارُهَا وَ أَعْلاَمٌ قُصِدَ بِهَا فِجَاجُهَا وَ مَنَاهِلُ رَوِيَ بِهَا وُرَّادُهَا
پس اسلام ستونهاست كه خدا پايه‌هايش را بر حق استوار كرد و اساس آن را پايدار كرد، و چشمه‌هاست نهرهايش پر آب و جوشان، و چراغهاست روشنايى آن تابان، و نشانه‌هاست كه ديده بدان نهند و از درّه‌هايش بگذرند، و آبشخورهاست كه در شوندگان بدان سيراب شوند

جَعَلَ اَللَّهُ فِيهِ مُنْتَهَى رِضْوَانِهِ وَ ذِرْوَةَ دَعَائِمِهِ وَ سَنَامَ طَاعَتِهِ فَهُوَ عِنْدَ اَللَّهِ وَثِيقُ اَلْأَرْكَانِ رَفِيعُ اَلْبُنْيَانِ مُنِيرُ اَلْبُرْهَانِ مُضِيءُ اَلنِّيرَانِ عَزِيزُ اَلسُّلْطَانِ مُشْرِفُ اَلْمَنَارِ مُعْوِذُ اَلْمَثَارِ
خدا نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده و فرازترين نقطۀ ستونهاى شرع در اين دين ايستاده، و بالاترين مقام طاعتش را در پيروى آن نهاده پس اسلام نزد خدا استوار پايه است و افراشته بنيان، برهانش روشن است و روشنى‌اش تابان، قدرتش ارجمند است و نشانه‌هايش بلند و در افتادن با آن ناممكن و مايۀ ريشخند .

فَشَرِّفُوهُ وَ اِتَّبِعُوهُ وَ أَدُّوا إِلَيْهِ حَقَّهُ وَ ضَعُوهُ مَوَاضِعَهُ
پس آن را بزرگ بشماريد، و پيرويش كنيد و حق آن را بگزاريد، و در جايى كه شايستۀ آن است فرودش آريد

الرسول الأعظم ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلى‌الله‌عليه‌وآله بِالْحَقِّ حِينَ دَنَا مِنَ اَلدُّنْيَا اَلاِنْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ اَلْآخِرَةِ اَلاِطِّلاَعُ وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ
پس خدا محمد را كه درود وى بر او و ياران او باد به حق برانگيخت، آن گاه كه پايان دنيا نزديك بود و آخرت روى‌آور و جهان پس از روشنى و زيبايى، تاريك. زندگى مردمش دشوار، و آرام جاى آنان ناهموار

وَ أَزِفَ مِنْهَا قِيَادٌ فِي اِنْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اِقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ اِنْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ اِنْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلاَمِهَا وَ تَكَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا
جهان به نيستى و فرو ريختن نزديك گرديده، مدت آن به سر رسيده، و نشانه‌هاى آن پديد و پيوند مردمش با آن بريده، و حلقه‌هاى پيوندشان از هم دريده، و اسباب از هم گسيختگى‌شان بسيار، و نشانه‌هاى رستگارى ناپايدار، و زشتيهاى دنيا آشكار، رشتۀ عمرش كوتاه و به سر رسيدنش نمودار .

جَعَلَهُ اَللَّهُ بَلاَغاً لِرِسَالَتِهِ وَ كَرَامَةً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِيعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ
اين هنگام خدا او را مأمور رساندن شريعت به مردمان كرد و موجب ارجمندى امت، و بهار مردم زمانش، و مايۀ سربلندى يارانش، و موجب شرف ياورانش

القرآن الكريم ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ اَلْكِتَابَ نُوراً لاَ تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَ سِرَاجاً لاَ يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لاَ يُدْرَكُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لاَ يُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لاَ يُظْلِمُ ضَوْءُهُ
پس فرو فرستاد بر او قرآن را، نورى كه چراغ‌هاى آن فرو نميرد، و چراغى كه افروختگى‌اش كاهش نپذيرد، و دريايى كه ژرفاى آن كس نداند، و راهى كه پيمودنش رهرو را به گمراهى نكشاند. و پرتوى كه فروغ آن تيرگى نگيرد، و فرقانى كه نور برهانش خاموش نشود

وَ فُرْقَاناً لاَ يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَ تِبْيَاناً لاَ تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ وَ شِفَاءً لاَ تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لاَ تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَ حَقّاً لاَ تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ
و تبيانى كه اركانش ويرانى نپذيرد، و بهبوديى كه در آن بيم بيمارى نباشد، و ارجمنديى كه يارانش را شكست و ناپايدارى نباشد، و حقى كه ياورانش را زيان و خوارى نباشد

فَهُوَ مَعْدِنُ اَلْإِيمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ يَنَابِيعُ اَلْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ وَ رِيَاضُ اَلْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ وَ أَثَافِيُّ اَلْإِسْلاَمِ وَ بُنْيَانُهُ وَ أَوْدِيَةُ اَلْحَقِّ وَ غِيطَانُهُ
پس قرآن معدن ايمان است و ميانجاى آن، و چشمه‌سار دانش است و درياهاى آن، و باغستان دادست و آبگيرهاى آن، و بنياد اسلام است و بنلاد استوار آن. واديهاى حقيقت است و سبزه‌زارهاى آن

وَ بَحْرٌ لاَ يَنْزِفُهُ اَلْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُيُونٌ لاَ يُنْضِبُهَا اَلْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ لاَ يَغِيضُهَا اَلْوَارِدُونَ وَ مَنَازِلُ لاَ يَضِلُّ نَهْجَهَا اَلْمُسَافِرُونَ وَ أَعْلاَمٌ لاَ يَعْمَى عَنْهَا اَلسَّائِرُونَ وَ آكَامٌ لاَ يَجُوزُ عَنْهَا اَلْقَاصِدُونَ
و دريايى است كه بردارندگان آب آن را خشك نگردانند، و چشمه‌سارهاست كه آب كشندگان، آب آن را به ته نرسانند، و آبشخورهاست كه در آيندگان آب آن را كم نكنند، و منزلگاههاست كه مسافران راهش را گم نكنند، و نشانه‌هاست كه روندگان از نظرش دور ندارند، و پشته‌هاست كه روى آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند

جَعَلَهُ اَللَّهُ رِيّاً لِعَطَشِ اَلْعُلَمَاءِ وَ رَبِيعاً لِقُلُوبِ اَلْفُقَهَاءِ وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ اَلصُّلَحَاءِ وَ دَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ وَ حَبْلاً وَثِيقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلاً مَنِيعاً ذِرْوَتُهُ
خدايش مايۀ سيرابى دانشمندان كرده است، و بهار دلهاى فقيهان و مقصد راههاى پارسايان، و دارويى كه از پس آن بيمارى نيست و نورى كه با آن تارى نيست، و ريسمانى كه گرفتنگاه آن استوار است و پناهگاهى كه قلّۀ آن پناهنده را نگاهدارست

وَ عِزّاً لِمَنْ تَوَلاَّهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًى لِمَنِ اِئْتَمَّ بِهِ وَ عُذْراً لِمَنِ اِنْتَحَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ
و ارجمندى هر كه با او دوستى ورزد و امان آن كس كه بدان در شود، و راهنماى هر كه بدان اقتدا كند، و عذرخواه آن كه آن را مذهب خود گيرد و برهان هر كس كه بدان سخن گويد و آن را پذيرد، و گواه هر كه در مخاصمت پشتيبان خويشش شماريد، و پيروزى آن كس كه بدان حجت آرد

وَ حَامِلاً لِمَنْ حَمَلَهُ وَ مَطِيَّةً لِمَنْ أَعْمَلَهُ وَ آيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ جُنَّةً لِمَنِ اِسْتَلْأَمَ وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَى وَ حَدِيثاً لِمَنْ رَوَى وَ حُكْماً لِمَنْ قَضَى
و راهبر آن كه آن را به كار دارد و برندۀ آن كه آن را كار فرمايد، و نشان آن كس كه در آن بنگرد چنانكه بايد، و نگاهدار كسى كه خود را بدان از آسيب پايد، و دانش كسى كه آن را نيك به خاطر سپارد، و حديث كسى كه از آن روايت كند، و حكم آن كس كه خواهد حكم دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جایگاه امير المؤمنين عليه السلام و لزوم اطاعت از او
گوهر بعدی:سفارش به نماز پرداخت زکات و امانتداری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.