۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۷

با تیغ بر سرم تاخت آن ترک ماه منظر
ماهی هلال بر کف مهری کشیده خنجر

چشمان دو ترک خوانخوار ابروی چون دم مار
عقرب دو زلف جرار آکنده خوی بمنظر

بگشوده چین گیسو کرده گره بر ابرو
خائیده لب بدندان بر لعل سوده گوهر

برجسته از شکر خواب وز خشم در تب و تاب
پر از عتاب عناب آلوده زهر و شکر

پوشیده ترک مستش از خط سبز خفتان
زلف زره مثالش داودوش زره گر

مشکینه درغ گیسو پوشیده دوش بر دوش
از کاکل معنبر مغفر نهاده بر سر

لشکر کشیده مژگان غمزه بر او سپهبد
با این سپه همی کرد تسخیر هفت کشور

زآن ساعد بلورین و آن پنجه نگارین
بس خون روان زدیده بس دستها به داور

خال و خط نگاهش با چشم دل سیاهش
بهر شکست اسلام پیوسته خیل کافر

تن بود سیم خام و آهن در او نهفته
دل بود سنگ خارا رخ آینه سکندر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.