هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و رابطه‌ی عاشق و معشوق می‌پردازد و عشق را به عنوان اصل هر اصول و مذاهب دیگر را فضول می‌داند. در این شعر، عشق به عنوان نیرویی توصیف شده است که عقل و منطق را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و تنها راه رسیدن به معشوق را آه و اشتیاق می‌داند. همچنین، از مفاهیمی مانند مستی، زهد، و قربانی در راه عشق نیز سخن به میان آمده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و مفاهیم انتزاعی ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۶۵۱

جز عشق نیکوان که بود اصل هر اصول
باشد مذاهب دگر اندیشه فضول

نبود عجب بصید دلم گر بود حریص
طفل است و برگرفتن صعوه بود عجول

بر اوج کوی او نرسد طایر قیاس
در دشت عشق لنگ بود توسن عقول

بار امانت غم عشقت بدوش کرد
بیچاره آدمی که ظلوم آمد و جهول

قاصد میان عاشق و معشوق شرط نیست
جز آه در میان نبود دیگری رسول

پندش کجا بحلقه مستان اثر کند
واعظ که خود عدول نماید زما یقول

گو زاهدش براند از کعبه و صفا
آنرا که طوف میکده عشق شد قبول

قربانیان کوی تو از بس بود فزون
ترسم دلت زریختن خون شود ملول

از منع پاسبان نکند وهم و از عسس
هر کس که راه یافته در پرده اصول

خورشید آسمان که بود شمع خاوری
خواهد زشمع روی تو پروانه دخول

شوقم بجای ماند و تحمل زدست رفت
عقلم زوال یافت و العشق لا یزول

آشفته کوهها بدل از عشق اوست بار
زلفش ببین که بار دلم را شده حمول

خورشید مرتضی و جهان جمله ذره اند
فرع است کاینات و علی اصل هر اصول
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.