هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و سفر روحانی او در جستجوی عشق حقیقی است. شاعر از عشق زمینی به عشق الهی میرسد و در این مسیر از مفاهیمی مانند بهشت، گناه، توبه، مسجد، بتخانه و میخانه استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۱۰
بر بهشت رخت آن خال که دیدم گفتم
من چو آدم زپی گندم جنت افتم
گفتمش پای بجا طاق منم پیش رخت
ابرویت گفت در این مرحله با تو جفتم
اشک غماز شدش پرده در مردم چشم
راز عشق تو که در پرده دل بنهفتم
توبه ام داد که آیم سوی مسجد از دیر
شیخ پنداشت که من وسوسه اش پذرفتم
گه به بتخانه چین بودم و گه در تبت
با خیال رخ و زلفت چو ببستر خفتم
تو می لعل بلب داشتی از ساغر غیر
من زالماس مژه لؤلؤ تر میسفتم
بامدادان زدرم آمد و بر گریه من
غنچه وش کرد تبسم که چو گل بشکفتم
با خیال تو نگنجد بدلم غیر از تو
که من این خانه پی مقدم سلطان رفتم
پیر میخانه توحید علی سر الله
که بجز از لب او سر خدا نشنفتم
دل آشفته که جا در خم زلفینش کرد
گفت آشفته زسودای تو من آشفتم
من چو آدم زپی گندم جنت افتم
گفتمش پای بجا طاق منم پیش رخت
ابرویت گفت در این مرحله با تو جفتم
اشک غماز شدش پرده در مردم چشم
راز عشق تو که در پرده دل بنهفتم
توبه ام داد که آیم سوی مسجد از دیر
شیخ پنداشت که من وسوسه اش پذرفتم
گه به بتخانه چین بودم و گه در تبت
با خیال رخ و زلفت چو ببستر خفتم
تو می لعل بلب داشتی از ساغر غیر
من زالماس مژه لؤلؤ تر میسفتم
بامدادان زدرم آمد و بر گریه من
غنچه وش کرد تبسم که چو گل بشکفتم
با خیال تو نگنجد بدلم غیر از تو
که من این خانه پی مقدم سلطان رفتم
پیر میخانه توحید علی سر الله
که بجز از لب او سر خدا نشنفتم
دل آشفته که جا در خم زلفینش کرد
گفت آشفته زسودای تو من آشفتم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.