هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق بی‌پایان خود به معشوق و جدایی از او سخن می‌گوید. او از درد فراق، بی‌قراری، و اشتیاق شدید به وصال معشوق می‌نالد و اظهار می‌کند که جز معشوق، کسی را در نظر ندارد. شاعر همچنین به صبر و شکیبایی خود اشاره می‌کند و از ناکامی‌های خود در عشق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۳۷

زتو چون خبر بگیرم که زخود خبر ندارم
بکه بنگرم که جز تو بکسی نظر ندارم

بشب فراق چون شمع که بسوزد اشتیاقم
چکنم بشام وصلت که زخود خبر ندارم

من از این شکردهنان همه عمر صبر کردم
زدرخت صبر زین بس طمع شکر ندارم

ثمروفا و مهر است که بباغ عشق آن گل
منم آن نهال بی بر که جز این ثمر ندارم

همه جای رانده گشتم چه زکعبه چه خرابات
تو از این درم چه رانی که در دگر ندارم

بهوای پرفشانی بقفس زجای جستم
خبرم نبود از خویش که بال و پر ندارم

همه تن شدم چو آتش زشرار عشق اما
بتو سنگدل خدا را چکنم اثر ندارم

منم و دو دیده دل بمصاف ترک چشمت
زبرای تیر مژگان بجز این سپر ندارم

تو بمصر حسن یوسف من و عشق پیر کنعان
نتوانم اینکه گویم که غم پسر ندارم

بعلی بریم آشفته شکایت از اعادی
که جز او بهر دو عالم شه دادگر ندارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.