هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید. او از رنج‌های عشق و فاصله از معشوق می‌نالد، اما با وجود همه سختی‌ها، عشقش پابرجاست. او خود را مانند شبنم و قطره‌ای می‌داند که به چشمه مهر و دریای عشق پیوسته است. همچنین، از اشتیاق و سوزش عشق و نگاه معشوق سخن می‌گوید و در پایان، به دنبال تسکین زخم دل خود است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و اشتیاق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۳۸

بغیر دست دل خود که بود بر دستم
نبود کس که زکوی تو رخت بربستم

هزار خار مغیلان بپا شکستم بیش
ولی عزیمت احرام کعبه نشکستم

من ارچه شبنمم اما شدم بچشمه مهر
اگر چو قطره ام اما ببحر پیوستم

بر آتش رخ تو خال تا که خوش بنشست
سپندوار بر آتش زشوق ننشستم

به همدمان معاشر بده قدح ساقی
مرا بخویش بهل کز نگاه تو مستم

سر ارچه در قدمش رفت و دین و دل برهش
ولی بقاعده کاری نیاید از دستم

علاج زخم دل آشفته کرد از لب و گفت
که مرهمست گر آشفته خاطرت خستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.