۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱۷

گسترده اند مستان از پرنیان ساده
در دور بزم ساقی سیمین تنان ساده

ساقی بکوی غلمان غلمان زباغ رضوان
سرویست ماه پیکر بر سر کله نهاده

خورکی کمر ببسته مه کی کله شکسته ‏
یا کی چمیده سروی بند قبا گشاده

خواندم گلشن برخسار گفتم مهش بدیدار
کی گل نشسته در بزم مه کی بپا ستاده

سنبل نروید از گل زلفین تو کدام است
هندو پرستد آتش خالت برو فتاده

ای ماه روی ساقی ای دلبر عراقی
بنشین بزن نوائی خیز و بیار باده

ای مطرب خوش آهنگ چون ساز میکنی چنگ
جز این غزل نخوانی پیش امیر زاده

شهزاده معظم دارای کشور جم
کاو را سپر بر در هر روز بوسه داده

ای پادشه امکان ای فر و دست یزدان
آشفته چون سگ تست او را بنه قلاده

تو ساقی بهشتی زانوار حق سرشتی
من تشنه ام زکوثر جامم بده زیاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.