هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، ناامیدی، و رنج‌های روحی خود سخن می‌گوید. او از معشوقی یاد می‌کند که بی‌اعتناست و دل‌های شکسته را پراکنده می‌سازد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فروتنی، پاکی، و عشق الهی دارد. در بخشی از شعر، از اماکن مقدسی مانند نجف و دیر مغان نیز یاد شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و تمثیل‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۱۲۳

ببینمت که در پی آزردن منی
تیغت بدست و بر سر عاشق نمیزنی

مستغنی است حسن تو از وصف این و آن
خورشید خود دلیل خود آمد بروشنی

در راه باد زلف پریشان چه میکنی
دلهای خستگان زچه هر سو پراکنی

روزی گذر بکشته بیحاصلان بکن
کاندوختیم بشوق تو ای برق خرمنی

من برکنم دل از رطب وصل تو مگر
کز باغ دهر نخل وجودم تو برکنی

لبریز شیشه ایست دل از مهر تو ولی
اصرار میکنی تو که این شیشه بشکنی

خرقه بمی بشستم و رفتم بخانقاه
شیخم زدر براند که آلوده دامنی

آلوده ای تو دست نگارین بخون غیر
با دوستان مشفق داری چه دشمنی

روئین تنت به تیر نظر پایدار نیست
دیبا چگونه تابد با تیره آهنی

چون گوی میرود سرما از قفای تو
شاید گرش بحلقه چوگان در افکنی

آشفته سر بکوی مغان نه که میکند
عرش برین بخاک در او فروتنی

خاک نجف سرای علی عرش معنوی
کاندر هوای او نسزد مائی و منی

دیر مغان اهل حقیقت که اندر او
پیغمبران گرفته مکان بهر ایمنی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.