۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵۶

که گفت ای سرو سیمین تن بطرف باغ و بستان آی
گل افشان کن زرخسار و بتاراج گلستان آی

غلامت تا شود غلمان بهشتی را مشرف کن
برای خجلت حوران بطوف باغ رضوان آی

گرت از چشم بدبینان گزندی پیش میآید
پری وش پرده ای بر بند و شب از خلق پنهان آی

سکندر گو مساز آئینه بنگر ماه رخسارش
خضر را گو بنوش آنلب برون از آب حیوان آی

برای دوستان بربند روز از مردمان پرده
خلاف مدعی بی پرده شب در بزم یاران آی

سرای دل بسی تار است و منزلگاه اغیار است
تو ایشمع شبستان ازل در خلوت جان آی

تو راهست ار گنه بیمر مترس آشفته از محشر
اگر حب علی داری شتابان سوی میزان آی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.