۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۵

بیاد آب مجاور دلا در این فلواتی
بود سراب گمان میکنی مقیم فراتی

صنم پرست بدل بر زبان صمد زچه گوئی
بکعبه و به بغل در نهفته لات و مناتی

اجل زمرگ خلاصت دهد کشی زچه منت
عبث زخضر تو ممنون دلا بآب حیاتی

مکن بفضل و هنر فخر ای حکیم زمانه
که اوست مایه حرمان و آن دگر فضلاتی

بجوی عز قناعت بهل تو ذل طمع را
که بیش و کم نشود چونکه ثبت گشت براتی

زشام تار منالی به روز وصل مبالی
مقرر است بخوان جهان عشا و غداتی

ببحر جرم تو آشفته سخت مانده غریقی
مگر که نوح زطوفان دهد زلطف نجاتی

تو نوح و عرصه امکان تمام بحر فنایت
که دست حق بصفات ای علی که مظهر ذاتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.