۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸۳

گر هر کرا نهانی کاریست با نگاری
ما را نهان و پیدا جز عشق نیست کاری

نقش و نگار مانی نغزاست و دلکش اما
حاشا که کرده تصویر زاین طرفه تر نگاری

خودکامی است از یار بوس و کنار جستن
هر کس که دوست خواهد از خود کند کناری

آب حیات و اکسیر آرم بارمغانی
در کوی میفروشان گر افتدم گذاری

ظلمانیم زشهوت نورانی از محبت
بنوازی ار بنورم ور سوزیم بناری

بگسسته ار مهارم بیرون کی از قطارم
داری زمام امکان بر سر نهم مهاری

با یار در شبستان عاشق کند گلستان
گرچه بود زمستان سازد عیان بهاری

لیلا نماند و عذرا مجنون برفت و وامق
آن حسن و عشق دادند بر ما و گلعذاری

سهل است عشق بازی در چشم کامجویان
گر درد عشق داری افتاده سخت کاری

سلطان کشور عشق آشفته جز علی کیست
ناچار هست شاهی هر جا بود دیاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.