۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۱

ای شمع چه داری بجهان سوز و گدازی
از چیست که با حالت پروانه نسازی

بلبل که بود مؤذن گلزار مگر رفت
کامشب نشنیدم زچمن بانگ نمازی

مطرب که همه ساله بدی واعظ مستان
کو تا کشد از صوت عراقم بحجازی

از اوج گرائی بحضیض ایمه مطرب
شاید زنشیبم بکشی سوی فرازی

شوخی که کند بار بر اورنگ سلاطین
حاشا که خرد از من درویش نیازی

ای ترک بخون دگران پنجه میالای
بر خون من ار هست تو را خط جوازی

آشفته گر آن زلف دلاویز بگیریم
شاید بکف آریم زنو عمر درازی

این شور که اندر سر سوداد زده دارم
آخر ببرم راه بحقیقت زمجازی

ای محرم اسرار الهی بمن آموز
سری زغم عشق که تو محرم رازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.