هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیباییهای ظاهری و معنوی، عشق و فداکاری، و تفاوت بین اهل نظر و اهل ورع میپردازد. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند خورشید، شمع، و پروانه، احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۱۰۴
گرچه حسن همه کس آفت اهل نظرست
حسن خورشید مرا جذبه مهری دگرست
جگرش پاره کند گر نکند گریه خون
عاشق سوخته را کاین همه خون در جگرست
ماتم سوخته خویش بود گریه شمع
اینقدر هست که پروانه زخود بی خبرست
منت خاک رهت بر سرما تنها نیست
هرکجا هست غبار قدمت تاج سرست
گل چنان ساغر می خورد که کس بوی نبرد
درد سرها همه از نعره مرغ سحرست
دامن افشان زرهت زاهد و ما سرمه کشان
فرق از اهل نظر و اهل ورع این قدرست
عشق و رسوایی اگر عیب بود پیش کسان
عیب اهلی مکن ای خواجه که اینش هنرست
حسن خورشید مرا جذبه مهری دگرست
جگرش پاره کند گر نکند گریه خون
عاشق سوخته را کاین همه خون در جگرست
ماتم سوخته خویش بود گریه شمع
اینقدر هست که پروانه زخود بی خبرست
منت خاک رهت بر سرما تنها نیست
هرکجا هست غبار قدمت تاج سرست
گل چنان ساغر می خورد که کس بوی نبرد
درد سرها همه از نعره مرغ سحرست
دامن افشان زرهت زاهد و ما سرمه کشان
فرق از اهل نظر و اهل ورع این قدرست
عشق و رسوایی اگر عیب بود پیش کسان
عیب اهلی مکن ای خواجه که اینش هنرست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.