هوش مصنوعی: در این متن، داستان فردی نقل می‌شود که از صدای سگ در ویرانه‌ای متعجب می‌شود و به دنبال منشأ صدا می‌گردد. در نهایت متوجه می‌شود که این صدا از یک عارف بوده که خود را به شکل سگ درآورده تا درس تواضع و فروتنی بدهد. عارف به او می‌گوید که برای رسیدن به مقامات عالی، باید از کبر و غرور دوری کرد و فروتن بود.
رده سنی: 12+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

حکایت در معنی تواضع و نیازمندی

ز ویرانهٔ عارفی ژنده پوش
یکی را نباح سگ آمد به گوش

به دل گفت کوی سگ این جا چراست؟
درآمد که درویش صالح کجاست؟

نشان سگ از پیش و از پس ندید
بجز عارف آن جا دگر کس ندید

خجل بازگردیدن آغاز کرد
که شرم آمدش بحث آن راز کرد

شنید از درون عارف آواز پای
هلا گفت بر در چه پایی؟ درآی

نپنداری ای دیدهٔ روشنم
کز ایدر سگ آواز کرد، این منم

چو دیدم که بیچارگی می‌خرد
نهادم ز سر کبر و رای و خرد

چو سگ بر درش بانگ کردم بسی
که مسکین تر از سگ ندیدم کسی

چو خواهی که در قدر والا رسی
ز شیب تواضع به بالا رسی

در این حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فروتر نهادند قدر

چو سیل اندر آمد به هول و نهیب
فتاد از بلندی به سر در نشیب

چو شبنم بیفتاد مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت حاتم اصم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.