هوش مصنوعی: این متن داستانی است درباره حاتم اصم که با وجود ناشنوایی، به صدای مگسی که در تار عنکبوت گرفتار شده بود، توجه می‌کند. این داستان نشان می‌دهد که حاتم اصم به جای گوش دادن به سخنان بیهوده و چاپلوسانه دیگران، به اعمال و رفتارهای آن‌ها توجه می‌کند و از این طریق به حقیقت می‌رسد. متن بر اهمیت گوش دادن به حقیقت و دوری از چاپلوسی و سخنان بیهوده تأکید دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان دشوار باشد.

حکایت حاتم اصم

گروهی برآنند از اهل سخن
که حاتم اصم بود، باور مکن

برآمد طنین مگس بامداد
که در چنبر عنکبوتی فتاد

همه ضعف و خاموشیش کید بود
مگس قند پنداشتش قید بود

نگه کرد شیخ از سر اعتبار
که ای پای بند طمع پای دار

نه هر جا شکر باشد و شهد و قند
که در گوشه‌ها دامیارست و بند

یکی گفت از آن حلقهٔ اهل رای
عجب دارم ای مرد راه خدای

مگس را تو چون فهم کردی خروش
که مار را به دشواری آمد به گوش؟

تو آگاه گشتی به بانگ مگس
نشاید اصم خواندنت زین سپس

تبسم کنان گفت ای تیز هوش
اصم به که گفتار باطل نیوش

کسانی که با ما به خلوت درند
مرا عیب پوش و ثنا گسترند

چو پوشیده دارند اخلاق دون
کند هستیم زیر، طبع زبون

فرا می‌نمایم که می‌نشنوم
مگر کز تکلف مبرا شوم

چو کالیو دانندم اهل نشست
بگویند نیک و بدم هر چه هست

اگر بد شنیدن نیاید خوشم
ز کردار بد دامن اندر کشم

به حبل ستایش فراچه مشو
چو حاتم اصم باش و عیبت شنو
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت در معنی تواضع و نیازمندی
گوهر بعدی:حکایت زاهد تبریزی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.