۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸

تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت
هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت

بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست
پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت

بنده خوبان ز ناز هر دو کون آزاده است
هرکه عاقل بود در کوی بتان خود را فروخت

دیدمش دیشب که در کوی مغان می میخرید
آنکه زهد و پارسایی پیش ما صدجا فروخت

نقد عیش از کف مده اهلی که جنت نسیه است
از پی آن نسیه نتاون عیش خود نقدافروخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.