۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۵

خرم دلی که ره بسر کار خویش برد
گوی مراد تا بتوانست پیش برد

قارون چه کرد با همه گنج زری که داشت
نادان مشقت از همه یکباره بیش برد

از صد یکی بمشرب مقصود برد راه
وان ره که برد با همه آیین و کیش برد

آنکس حکیم بود که دانسته وا گذاشت
نوش جهان بمردم و خود زخم نیش برد

دشمن نبرد بار بمنزل به سروری
اهلی باین شکستگی و پای ریش برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.