۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۸

آب حیات اگر بسر کوی او رود
شاید که در زمین ز خجالت فرو رود

گر آرزوی حلقه فتراک او کنیم
بسیار سر که در سر این آرزو رود

گر بحث بر سرست به پیش سگان فکن
من کیستم که بر سر من گفتگو رود

هرگز مرید پیر مغان زرد رو نشد
هرجا رود بهمت او سرخ رو رود

دارم هزار نکته شیرین ولی مپرس
وقت سخن گهی است که می در سبو رود

اهلی همیشه دانه خالی چو مور جست
ترسم که زیر خاک درین جستجو رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.