۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۳

نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاطرند
تا زخود غایب شدم دیدم که در دل حاضرند

از فریب مردم چشم بتان ایمن مباش
کاین سیه دل مردمان هم کافر و هم ساحرند

جز سر تسلیم در پای بتان نتوان نهاد
چون بکشتن حاکم و برزنده کردن قادرند

صبر بی شیرین لبان تلخ است اما چاره نیست
دردمندان بلا خواهی نخواهی صابرند

پیش ما نادیده زاهد وصف حورعین مکن
گرچه پنهانند از چشم تو بر ما ظاهرند

اهلی از هجر پری رویان نشاید ناله کرد
هر کجا هستند بر حال دل ما ناظرند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.