هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و فراق میگوید. شاعر از حسرت و اندوه خود سخن میگوید و به داستانهای نمادین مانند یعقوب و پسرش اشاره میکند. او از رنجهای عشق و دوری از معشوق مینالد و امیدوار است که روزی حقایق آشکار شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و نمادین است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، اشاره به داستانهای پیچیده مانند یعقوب و پسرش ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۸۹۵
از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش
طوطی زده منقار بخون جگر خویش
من چون نخورم خون ز جگر گوشه مردم
یعقوب شنیدی که چه دید از پسر خویش
در خاک اگر افکنی از عرش غمم نیست
زنهار مینداز مرا از نظر خویش
آن گمشده ام من که ندارم خبر از خود
کو واقف حالی که بپرسم خبر خویش
از گوهر خود تیغ زبان چند کشد خصم
امید که تیغ تو نماید گهر خویش
داغی است بهر گام درین رهگذر تنگ
طاووس صفت پهن مکن بال و پر خویش
تا پا بسر خود ننهی دوست نیابی
اهلی بسر دوست که بگذر ز سر خویش
طوطی زده منقار بخون جگر خویش
من چون نخورم خون ز جگر گوشه مردم
یعقوب شنیدی که چه دید از پسر خویش
در خاک اگر افکنی از عرش غمم نیست
زنهار مینداز مرا از نظر خویش
آن گمشده ام من که ندارم خبر از خود
کو واقف حالی که بپرسم خبر خویش
از گوهر خود تیغ زبان چند کشد خصم
امید که تیغ تو نماید گهر خویش
داغی است بهر گام درین رهگذر تنگ
طاووس صفت پهن مکن بال و پر خویش
تا پا بسر خود ننهی دوست نیابی
اهلی بسر دوست که بگذر ز سر خویش
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.