۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹۴

چون بود روز جزایی مکن آزار کسی
زانکه کس تا بقیامت نبود یار کسی

به که در راه محبت چو الف راست شوی
که درین ره بکجی راست نشد کار کسی

گر ز خورشید چو مجنون ببیابان سوزی
به که منت کشی از سایه دیوار کسی

خار و گل چونهمه یکسان شود از باد خزان
مرغ زیرک نشود بسته گلزار کسی

برد بر دوش سبوی می رندان اهلی
مرد آنست که بر دوش نهد بار کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.