هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. او از همنشینی با اغیار ابراز ناراحتی می‌کند، اما تأکید دارد که خود را خریدار عشق نمی‌داند. شاعر به عشق صادقانه و فداکاری در راه آن اشاره می‌کند و از دل می‌خواهد که همچون شمع بسوزد. در پایان، او به اهمیت وصال دوست و رهایی از اختیار برای رسیدن به آرزوهای دل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۳۸۱

اگرچه چشم منی همنشین اغیاری
چه نور دیده گلی در میان صد خاری

نگویم آنکه خریدار یوسفم حاشا
که خودفروش زند لاف این خریداری

اگر بصدق روی ره چو کوهکن در عشق
نه بیستون که فلک را ز پیش برداری

دلا بسوز که ننشیند آتشت چونشمع
بیکدو قطره که گاهی ز دیده میباری

تو گر بدین خوبان نمیروی از جا
نه آدمی بحقیقت که نقش دیواری

بوصل دوست رسی آنچنانکه دل خواهد
گر اختیار چو اهلی ز دست بگذاری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.