هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و علاقه‌ی عمیق خود به دوست سخن می‌گوید. او از ضعف خود در برابر کمال دوست، حسادت به مردمک چشم که جمال دوست را می‌بیند، و تمایل به فداکاری در راه دوست صحبت می‌کند. شاعر همچنین از اهمیت وفاداری و فداکاری در عشق و دوری از دشمنان و هوای نفس سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۱۲

آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست

رشک آیدم ز مردمک دیده بارها
کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست

پروانه کیست تا متعلق شود به شمع
باری بسوزدش سبحات جلال دوست

ای دوست روزهای تنعم به روزه باش
باشد که در فتد شب قدر وصال دوست

دور از هوای نفس، که ممکن نمی‌شود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست

گر دوست جان و سر طلبد ایستاده‌ایم
یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست

خرم تنی که جان بدهد در وفای یار
اقبال در سری که شود پایمال دوست

ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست

بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم
تا می‌نمایدش همه عالم خیال دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۱
گوهر بعدی:غزل ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.