هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید و از جمال و زیبایی او تعریف می‌کند. شاعر همچنین از رنج‌ها و بلاهایی که در راه عشق متحمل شده، سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز در جهان به زیبایی معشوق او نیست. در پایان، شاعر به ستایش خداوند و سپاسگزاری از نعمت‌هایش می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق، رنج و سپاسگزاری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های پیچیده شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان

شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی
ندارم از همه عالم دگر تمنایی

فرشته رشک برد بر جمال مجلس من
گر التفات کند چون تو مجلس آرایی

نه وامقی چو من اندر جهان به دست آید
اسیر قید محبت، نه چون تو عذرایی

ضرورتست بلا دیدن و جفا بردن
ز دست آنکه ندارد به حسن همتایی

دلی نماند که در عهد او نرفت از دست
سری نماند که با او نپخت سودایی

قیامتست که در روزگار ما برخاست
به راستی که بلاییست آن نه بالایی

دگر چه بینی اگر روی ازو بگردانی
که نیست خوشتر از او در جهان تماشایی

وگر کنی نظر از دور کن که نزدیکست
که سر ببازی اگر پیشتر نهی پایی

چنان مکابره دل می‌برد که پنداری
که پادشاه منادی زده است یغمایی

ز رنج خاطر صاحبدلان نیندیشد
که پیش صاحب دیوان برند غوغایی

که نیست در همه عالم به اتفاق امروز
جز آستانهٔ او مقصدی و ملجایی

اجل روی زمین کاسمان به خدمت او
چو بنده‌ایست کمر بسته پیش مولایی

مراد ازین سخنم دانی حکیم چه بود
سلامی ار نکند حمل بر تقاضایی

مراست با همه عیب این هنر بحمدالله
که سر فرو نکند همتم به هر جایی

خدای راست به عهد تو ای ولی زمان
بر اهل روی زمین نعمتی و آلایی

کسان سفینه به دریا برند و سود کنند
نه چون سفینهٔ سعدی نه چون تو دریایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.