هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالات روحی شاعر در شب امشب است که با احساساتی مانند حیرت، اندوه، شوق و عشق آمیخته شده. شاعر از جدایی و دردهای عاطفی سخن می‌گوید و با تصاویری مانند بیابان تحیر، آتش عشق و زنجیر مجنون، احساسات خود را به تصویر می‌کشد. در نهایت، او از افسانه درد جدایی می‌گوید که می‌تواند در محشر بازگو شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد جدایی و حیرت وجودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۷

جنون محمل به صحرای تحیر رانده است امشب
نگه در چشم و آهم در جگر وامانده است امشب

به ذوق وعده سامان نشاطی کرده پندارم
ز فرش گل به روی آتشم بنشانده است امشب

خیال وحشت از ضعف روان صورت نمی بندد
بیابان بر نگه دامان ناز افشانده است امشب

دل از من عاریت جستند اهل لاف و دانستم
سمندر این غریبان را به دعوت خوانده است امشب

زهی آسایش جاوید همچون صورت دیبا
نم زخمم تن و بستر به هم چسبانده است امشب

به قدر شام هجرانش درازی باد عمرش را
فلک نیز از کواکب سبحه ها گردانده است امشب

به خوابم می رسد بند قبا واکرده از مستی
ندانم شوق من بر وی چه افسون خوانده است امشب؟

به دست کیست زلف کاین دل شوریده می نالد
سر زنجیر مجنون را که می جنبانده است امشب؟

خوش ست افسانه درد جدائی مختصر غالب
به محشر می توان گفت آنچه در دل مانده است امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.