هوش مصنوعی:
این شعر در مدح و ستایش شهر کلکته و حاکم آن (گورنر مهر و مکناتن بهادر) سروده شده است. شاعر با استفاده از تصاویر پرطمطراق و تشبیهات غنی، عظمت و شکوه این شهر و حاکمش را توصیف میکند. او از قدرت، دانش، عدالت، و بخشندگی حاکم سخن میگوید و تأثیرگذاری او بر دوست و دشمن را با مثالهایی مانند سکندر، ارسطو، سهراب، رستم، اسکندر، و دارا نشان میدهد. همچنین، شاعر به زیباییهای طبیعت و جذابیتهای شهر نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن یک شعر کلاسیک فارسی با زبان و ادبیاتی نسبتاً پیچیده است که درک کامل آن نیاز به آشنایی با اصطلاحات ادبی، تاریخی و اساطیری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند قدرت و حاکمیت ممکن است برای مخاطبان جوانتر چندان جذاب یا قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۱۶
خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش
گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش
سکندر با همه گردنکشی چاووش درگاهش
ارسطو با همه دانشوری طفل دبستانش
کمند گردن شیران رم جولان شبدیزش
جواهر سرمه چشم غزالان گرد میدانش
به انداز تمنا غایبان را دل گرفتارش
به هنگام تماشا حاضران را دیده حیرانش
تن سهراب و رستم رعشه دار از بیم شمشیرش
سر اسکندر و دارا فگار از چوب دربانش
زبانها ساتگین گردان به پرسشهای پیدایش
نفس ها باده پیمای نوازشهای پنهانش
به ذوق لطف عاجزپروری دلها نکو خواهش
به شکر فیض نصفت گستری لبها ثناخوانش
شمار جوهر اسرار دانایی ز ایمانش
فروغ جبهه منشور خاقانی ز عنوانش
هم از خوبی به بزم اندر دل افروزست گفتارش
هم از مردی به رزم اندر جگردوزست پیکانش
اگر گویی مروت گویم آن رنگی ز گلزارش
اگر گویی فتوت گویم آن بویی ز بستانش
به مدحش گرچه کم گفتم ولی زان گونه در سفتم
که در سلک غزل جا داده ام غالب به دیوانش
گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش
سکندر با همه گردنکشی چاووش درگاهش
ارسطو با همه دانشوری طفل دبستانش
کمند گردن شیران رم جولان شبدیزش
جواهر سرمه چشم غزالان گرد میدانش
به انداز تمنا غایبان را دل گرفتارش
به هنگام تماشا حاضران را دیده حیرانش
تن سهراب و رستم رعشه دار از بیم شمشیرش
سر اسکندر و دارا فگار از چوب دربانش
زبانها ساتگین گردان به پرسشهای پیدایش
نفس ها باده پیمای نوازشهای پنهانش
به ذوق لطف عاجزپروری دلها نکو خواهش
به شکر فیض نصفت گستری لبها ثناخوانش
شمار جوهر اسرار دانایی ز ایمانش
فروغ جبهه منشور خاقانی ز عنوانش
هم از خوبی به بزم اندر دل افروزست گفتارش
هم از مردی به رزم اندر جگردوزست پیکانش
اگر گویی مروت گویم آن رنگی ز گلزارش
اگر گویی فتوت گویم آن بویی ز بستانش
به مدحش گرچه کم گفتم ولی زان گونه در سفتم
که در سلک غزل جا داده ام غالب به دیوانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.