۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۳

بیا که قاعده آسمان بگردانیم
قضا به گردش رطل گران بگردانیم

ز چشم و دل به تماشا تمتع اندوزیم
ز جان و تن به مدارا زیان بگردانیم

به گوشه ای بنشینیم و در فراز کنیم
به کوچه بر سر ره پاسبان بگردانیم

اگر ز شحنه بود گیر و دار نندیشیم
وگر ز شاه رسد ارمغان بگردانیم

اگر کلیم شود همزبان سخن نکنیم
وگر خلیل شود میهمان بگردانیم

گل افگنیم و گلابی به رهگذر پاشیم
می آوریم و قدح در میان بگردانیم

ندیم و مطرب و ساقی ز انجمن رانیم
به کار و بار زنی کاردان بگردانیم

گهی به لابه سخن با ادا بیامیزیم
گهی به بوسه زبان در دهان بگردانیم

نهیم شرم به یک سوی و با هم آویزیم
به شوخیی که رخ اختران بگردانیم

ز جوش سینه سحر را نفس فرو بندیم
بلای گرمی روز از جهان بگردانیم

به وهم شب همه را در غلط بیندازیم
ز نیمه ره مه را با شبان بگردانیم

به جنگ باج ستانان شاخساری را
تهی سبد ز در گلستان بگردانیم

به صلح بال فشانان صبحگاهی را
ز شاخسار سوی آشیان بگردانیم

ز حیدریم من و تو ز ما عجب نبود
گر آفتاب سوی خاوران بگردانیم

به من وصال تو باور نمی کند غالب
بیا که قاعده آسمان بگردانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.