۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶

ها، پری شیوه غزالان و ز مردم رمشان
دل مردم به خم طره خم در خمشان

کافرانند جهانجوی که هرگز نبود
طره حور دلاویزتر از پرچمشان

آشکارا کش و بدنام و نکونامی جوی
آه از این طایفه وان کس که بود محرمشان

رشک بر تشنه تنها رو وادی دارم
نه بر آسوده دلان حرم و زمزمشان

بگذر از خسته دلانی که ندانی هشدار
خستگانند که داری و نداری غمشان

داغ خونگرمی این چاره گرانم گویی
آتش ست آتش اگر پنبه وگر مرهمشان

ای که راندی سخن از نکته سرایان عجم
چه به ما منت بسیار نهی از کمشان

هند را خوش نفسانند سخنور که بود
باد در خلوتشان مشک فشان از دمشان

مؤمن و نیر و صهبایی و علوی وانگاه
حسرتی، اشرف و آزرده بود اعظمشان

غالب سوخته جان گر چه نیاید به شمار
هست در بزم سخن همنفس و همدمشان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.