هوش مصنوعی: در این متن، نبرد شجاعانه‌ای بین دو گروه توصیف شده است. کیانی با انتخاب جنگجویان برجسته به نبرد با دشمن می‌پردازد. درگیری‌های شدیدی رخ می‌دهد، از جمله نبرد کوش و نیواسب که با شجاعت و خشونت همراه است. در نهایت، سپاه ایران پیروز می‌شود و دشمن شکست می‌خورد. صحنه‌های نبرد با توصیفات حماسی و تصاویر خشن همراه است.
رده سنی: 16+ متن دارای صحنه‌های خشونت‌آمیز و نبردهای خونین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال مناسب نباشد. همچنین، استفاده از زبان و مفاهیم پیچیده ادبیات کلاسیک، درک آن را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

بخش ۴۷ - جنگ کوش پیل دندان و نیواسب

نگه کرد در کار گردان سپهر
که چون گشت خواهد همی ماه و مهر

چنان سخت پیروز دید اخترش
که شیری شود هر یک از لشکرش

ز شادی تو گفتی برآمد ز جای
همی گفت کای داد دِه یک خدای

دل رادمردان تو آری به راه
تن نیکبختان تو داری نگاه

سپاس از تو دارم بدین نیکوی
که همواره پشت و پناهم توی

کیانی کمر بر میان تنگ کرد
بتندی سوی دشمن آهنگ کرد

گزین کرد مردی دویست از سپاه
پسندیده ی رزم و آوردگاه

فرستاد با کوش از پیش خویش
همی تاختند آن دلیران ز پیش

چو از راه نزدیک ایشان رسید
طلایه تنی چند را کشته دید

برآشفت و برچینیان حمله کرد
برآورد غیو و برانگیخت گرد

چو شیر دژ آگاه و چون پیل مست
به یک زخم گُردی همی کرد پست

چو نیواسب آن دید از دست کوش
خروشید ماننده ی شیرزوش

همی تا سوی پیل دندان رسید
تنی چند را بر زمین خوابنید

چو زخمش بدیدند ایران سپاه
یله کرد هرکس همی جایگاه

بهم برفگند آن سواران کین
ز خون لاله گون کرد روی زمین

برآشفت کوش از سواران خویش
چنین گفت با نامداران خویش

که این شیر دل مرد هم یک تن است
نه نیواسب و نه پیل در جوشن است

شما را نیاید همی شرم و ننگ
که پیشش نگیرد همی کس درنگ

بگفت این و مانند آذرگشسب
همی تاخت تا پیش نیواسب اسب

زمانی بران سان برآویختند
که از خاک و از خون گِل انگیختند

چو نیواسب از او این دلیری بدید
یکی خشک پولاد را برکشید

بر آمد ز زین و گران شد رکیب
به نیرو بینداخت نیو از نهیب

سنان را ز دانش به سر بازداشت
که گردون ز کارش بسی راز داشت

درآمد بزد گرز بر مغفرش
به زخمی برون کرد مغز از سرش

به خاک اندر افتاد و زو رفت هوش
سپاهش چو حلقه شد از گرد کوش

ز کینه بر او برگشادند دست
تو گفتی زمین پای اسبش ببست

بکشتند در زیر رانش سمند
به تن برنیامد مر او را گزند

دلیران ایران بدو تاختند
ز کینه سنانها برافراختند

بکشتند چندان ز گردان چین
ز خون سرخ شد خاک روی زمین

رها گشت کوش و ز کشتن برست
برآسود و اسبی دگر برنشست

بینداخت از کینه مغفر ز سر
برآهخت گرزگران از کمر

به دشمن برهنه چو بنمود روی
همی هر که دیدش بپرسید از اوی

ز زشتی همی دیو بردش گمان
ز دستش بیفتاد تیر و کمان

همی گفت هر کس که جز دیو نیست
که پیشش سوار و پیاده یکی ست

سرِ خوک دارد تنِ دیو زوش
به پیلانش ماند دو دندان و گوش

گریزان شد آن لشکر شیردل
از آن پیلِ پیکر سرِ جان گسل

همی تاخت کوش و سپاهش ز پس
به شمشیر کشتند از ایشان و بس
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۶ - چاره گری آتبین
گوهر بعدی:بخش ۴۸ - فتح کردن کوش پیل دندان بر لشکر چینیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.