۱۸۳ بار خوانده شده

بخش ۲۵۵ - گفتگوی قارن با کوش درباره ی بخشایش فریدون

وزآن پس بدو گفت قارن که شاه
ببخشود و بگذشت از تو گناه

نگر تا چه مایه نمودی گزند
بجای نیاگان شاه بلند

چو پاداش، آمرزش آمد پدید
ز فرمان او سر نباید کشید

از این پس چنین رو که فرمود شاه
تو آسان بمانی و خشنود شاه

چو بندی کمر پیش و فرمان کنی
چنانچون بفرمایدت آن کنی

تو را مایه ی شهریاری دهد
سرافرازی و کامگاری دهد

چو خشنود باشد ز تو شهریار
کند پیش تو بندگی روزگار

بدو گفت کوش: ای سرافراز مرد
چو شاه همایون مرا زنده کرد

نه من شیر سگ خوردم و گوشت گرگ
که گردن بپیچم ز شاه بزرگ

گر آن نیکویها ندانم نهان
سزاوار کشتن منم در جهان

وزآن پس به خوردن کشیدند دست
شب و روز با رامش و می به دست

سپهدار قارن در ایوان خویش
سرایی سزاوار مهمان خویش

بیاراست مانند باغ ارم
همه راست کرد اندر او بیش و کم

زنان شبستان او را همه
بدو بازبخشید شاه رمه

نگهداشت قارن همه کار او
خور و خواب و پوشش سزاوار او

بتان را ز پیشش بیاراستی
بدو دادی او را که او خواستی

بدان سان همی داشت او را بناز
به بگماز و خوبان بربط نواز

که یک روز ننشست بر دلش گرد
نه بر رویش آمد دم باد سرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۵۴ - آزاد ساختن کوش برای جنگ با سیاهان
گوهر بعدی:بخش ۲۵۶ - کوش در پیشگاه فریدون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.