هوش مصنوعی:
در این متن، فریدون پس از بررسی و توصیف عظمت و قدرت پادشاهی، از گفتوگوهای انجامشده متحیر میشود و به قارن پهلوان روی میآورد تا از او درباره سپاهیان سؤال کند. فریدون عزم خود را برای مقابله با دیو و انتقام گرفتن اعلام میکند. سپس، پادشاه در اندیشه فرو میرود و درباره وضعیت کشور و حاکمیت آن صحبت میکند و تصمیم میگیرد سپاهی را برای مقابله با تهدیدات بسیج کند.
رده سنی:
12+
متن دارای مضامین حماسی و پیچیدگیهای زبانی است که برای درک کامل آن، خواننده باید از سطح بلوغ فکری و ادبی مناسبی برخوردار باشد. همچنین، مفاهیم جنگ و پهلوانی ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم یا نامناسب باشد.
بخش ۲۸۹ - نگه کردن فریدون و قارن در کار کوش
چو بنهاد پاسخ در آن پیشگاه
نگه کرد و برخواند دستور شاه
فریدون همه جُستنی باز جُست
یکایک بگفت آنچه دید او درست
از آن افسر و تخت زرّین اوی
وزآن بارگاه به آیین اوی
وزآن استواری آن جایگاه
وزآن کشور و ساز و چندان سپاه
فریدون فروماند از این گفت و گوی
سوی قارن پهلوان کرد روی
بدو گفت رو بازخوان آن سپاه
که با کوش رفتند از این بارگاه
شکیب از دل پهلوان دور شد
چو شاه جهاندار رنجور شد
چو ایشان بیایند لشکر کشم
مر آن دیو را جان ز تن برکشم
چو من خشت پولاد لرزان کنم
بدان دیو چهره بتر ز آن کنم
که کردم به چین اندر آورد و کین
که از پُشت اسبش زدم بر زمین
همی بود دیر اندر اندیشه شاه
وزآن پس بدو گفت کای نیکخواه
همان دان که در کشور باختر
زمین و درختش نیاورد بر
مرآن مرز گیریم بیران هنوز
گذرگاه ببران و شیران هنوز
چو خود شاه دیگر ز فرمانبری
بکردند و خوار آید این داوری
ولیکن ازاو باز خواهم سپاه
مگر لختی آزرم دارم نگاه
نگه کرد و برخواند دستور شاه
فریدون همه جُستنی باز جُست
یکایک بگفت آنچه دید او درست
از آن افسر و تخت زرّین اوی
وزآن بارگاه به آیین اوی
وزآن استواری آن جایگاه
وزآن کشور و ساز و چندان سپاه
فریدون فروماند از این گفت و گوی
سوی قارن پهلوان کرد روی
بدو گفت رو بازخوان آن سپاه
که با کوش رفتند از این بارگاه
شکیب از دل پهلوان دور شد
چو شاه جهاندار رنجور شد
چو ایشان بیایند لشکر کشم
مر آن دیو را جان ز تن برکشم
چو من خشت پولاد لرزان کنم
بدان دیو چهره بتر ز آن کنم
که کردم به چین اندر آورد و کین
که از پُشت اسبش زدم بر زمین
همی بود دیر اندر اندیشه شاه
وزآن پس بدو گفت کای نیکخواه
همان دان که در کشور باختر
زمین و درختش نیاورد بر
مرآن مرز گیریم بیران هنوز
گذرگاه ببران و شیران هنوز
چو خود شاه دیگر ز فرمانبری
بکردند و خوار آید این داوری
ولیکن ازاو باز خواهم سپاه
مگر لختی آزرم دارم نگاه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۸۸ - پاسخ نامه ی کوش به شاه فریدون
گوهر بعدی:بخش ۲۹۰ - نامه ی فریدون به کوش و فراخواندن ایرانیان را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.