۳۷۰ بار خوانده شده

تکه ۱۸

من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم
تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم

سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی
خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم

بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( ... )
تو را از جمله بگزیدم به جز تو یار نپسندم

به امیدت طربناکم به عشقت ( ... )
گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم

بسی تلخی چشیدستم که رویت را بدیدستم
به گفتار و لبت جانا تویی شکر تویی قندم

به عشقت زار و حیرانم ز مدهوشی پریشانم
ز غیرت بیخ غیرت را ز دل یکبارگی کندم

نهال عشق ای دلبر به باغ دل ( ... )
حدیث مهربانی را به گیتی زان پراکندم

حدیث خویش بنوشتم چو آن گفتار ( ... )
چو در دل مهر تو کشتم مبارک (باد پیوندم)

اگر چه نیست آرامم هنوزت عا(شق خامم)
بسوزان چون سپندم خوش به عشق ( ... )

ایاز چاکرت گشتم به محمودی ( ... )
به خود نزدیک گردانم چو خود را د( ... )
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۱۷
گوهر بعدی:تکه ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.