هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از شب‌های تاریک، خیال معشوق، و درد دل‌هایش می‌نویسد. تصاویری مانند نقش بستن نگار با خون دل، مشرق و مغرب خورشید، و بال و پر بخشیدن به خاک، نشان‌دهنده‌ی احساسات عمیق و متناقض اوست. شاعر همچنین از انتظار، بی‌قراری، و تلاش برای آرامش صحبت می‌کند و در نهایت، به ناکامی و تسلیم در برابر تقدیر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و گاه غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳

پاس گر می داشتم شب های تار خویش را
صید می کردم دل معنی شکار خویش را

از خیال موی او کردم قلم و آنگه [به چشم]
نقش بربستم به خون دل نگار خویش را

مشرق خورشید می، شد چون دهان شیشه ام
مغرب مینا نکردم جز کنار خویش را

در خیالش رفتم از خود خاطرم شد بی رقیب
می کشم دزدیده از خود انتظار خویش را

از سبک روحی به خاکم بال و پر بخشیده اند
با صبا همدوش می سازم غبار خویش را

معنی بیگانه خواهد آشنا شد ز آب چشم
سیر خواهم کرد آخر خارخار خویش را

طوطی ما بسکه حرف از شکر لب می زند
کام شیرین می کند آیینه دار خویش را

نسبت آزادگی با سرو دور است از شعور
سرو در کار دل ود کرده بار خویش را

با وجود آن که در رویت غبار خط نشست
روبرو هرگز نگشتی خاکسار خویش را

چون چمن هرگز نشد عیشم به ناکامی تمام
طرح دادم با خزان آخر بهار خویش را

تا نماند از دل سختت سعیدا یادگار
همچو خود در خاک بر سنگ مزار خویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.