هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق خود با تصاویر و استعاره‌های زیبا یاد می‌کند. او از زیبایی‌ها و تأثیرات معشوق بر جهان صحبت می‌کند و از عشق و جذبه‌های آن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۰

نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست
هر دو عالم را فصاحت بستهٔ دشنام اوست

آفتاب از پرتو عکسش نشانی می دهد
ساغر سرشار معنی، جرعه سنج جام اوست

خویش را همرنگ زلفش گفت و عنبر شد خجل
روسیاهی های او آخر ز فکر خام اوست

باغبان گل را به یاد عارضش جا داده است
در چمن مقصود از سرو سهی اندام اوست

آسمان جام از آن روزن جدا گردیده است
آفتاب افتاده خشتی از کنار بام اوست

باد سرگردان و بحر آشفته و عالم خراب
ای سرش گردم چه حال است این که در ایام اوست؟

تلخ می گوید به گوش نرگس بیچاره گل
تا در این گلشن نوای شوخی بادام اوست

لایق حق غیر حق از کس نمی آید بجا
چشم خاص و عام لیکن بر سر انعام اوست

هست عالم ها سعیدا در خم زلفش نهان
صبح امید سعادت در کنار شام اوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.