۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۸

کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود
لاله داغ از شعلهٔ آواز بلبل می شود

می توان کردن به نازش صبر اما غمزه اش
فتنهٔ دل، آفت راه تحمل می شود

از پی آزادگان رو دل که در راه طلب
این [گره] را خار در پا غنچهٔ گل می شود

دل چسان بگریزد از قیدش که از زنجیر زلف
تا رهایی یافت بند جعد کاکل می شود

چرخ را نوبت به ما برعکس باید کار کرد
دایماً دوران ما دور تسلسل می شود

نرگس از چشمت خجل شد گل ز رویت آب شد
زلف را آهسته بگشا کار سنبل می شود

با سعیدا گر شود همراه هر بی طاقتی
چند روزی بگذرد ز اهل توکل می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.