۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۵

برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز سنگ
کی شود آسان شما را حل این مشکل ز سنگ

کند ابراهیم از دل های سنگین نقش غیر
گرچه آذر می تراشد صورت باطل ز سنگ

سختگیری افکند از پا درخت خشک را
کی بنای خانهٔ خود را کند عاقل ز سنگ

رنجش از اطوار دور ای دل نشان غافلی است
چین نبندد بر جبین دیوانهٔ کامل ز سنگ

هفتهٔ دوران ما از بس به سختی می رود
کاروانی بسته گویا بار این محمل ز سنگ

کی شود شیرین مذاق عاشق از‌ آن سنگدل
کوهکن گر مقصد خود را کند حاصل ز سنگ

کام از آن دل یافتن مشکل سعیدا شد که کوه
خوردن بس خون جگر تا لعل شد حاصل ز سنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.