هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند. از نقاب برداشتن معشوق تا تأثیرات جادویی موها، چشم‌ها و لب‌های او، همه به شکلی شاعرانه و پراحساس بیان شده‌اند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۱

تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت
خاک در چشم آفتاب انداخت

سر زلفش چو شیر پنجه گشاد
آهوان را به مشک ناب انداخت

تیر چشمش که عالمی خون داشت
اشتری را به یک کباب انداخت

لب شیرینش چون تبسم کرد
شور در لؤلؤ خوشاب انداخت

تاب در زلف داد و هر مویش
در دلم صد هزار تاب انداخت

خیمهٔ عنبرینت ای مهوش
در همه حلقها طناب انداخت

شوق روی چو آفتاب تو بود
کاسمان را در انقلاب انداخت

شکری از لبت به سرکه رسید
سرکه را باز در شراب انداخت

عرقی کرد عارض چو گلت
نظرم بر گل و گلاب انداخت

روی ناشسته خوشتری بنشین
کاتشی روی تو در آب انداخت

از لب تو فرید آبی خواست
در دلش آتش عذاب انداخت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.