۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵ - و له ایضا

به حرف من چو نهاد این زمان نگار انگشت
به اشک دیده ی خونین کنم نگار انگشت

بگفتم از لب شیرین مرا بده کامی
نهاد بر لب شیرین آبدار انگشت

محقق از خط ریحان یار رشک برد
در آن زمان که نویسد خط غبار انگشت

از آن زمان که تو از دست من بدر رفتی
همی گزیم به دندان هزار بار انگشت

اگر چنان که تو با ما بدین نسق باشی
برآوریم ز دستت به زینهار انگشت

چو گویم اشهد ان لا اله الا الله
برآوریم به پیش تو آشکار انگشت

ز حیدر- ای صنم!- ار خرده ای پدید آمد
به حرف او منه- ای سرو گل عذار!- انگشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶ - مدح شیراز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.