۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۵

از اشک عاشقان که نماید به کوی تو
گیرم که باد خاک من آرد به سوی تو

گر ترک خوی بد نکنی آه کآتشی
یاز آه من فتد بجهان یا زخوی تو

ناصح دگر ز راه نصیحت نمی کند
منعم ز دیدن تو مگر دیده روی تو

تا جستجوی تو نکند کس به بزم من
هر سو کنم به هر که رسم جستجو ی تو

سنگ جفا چنین مفکن بر سبوی من
تا همچو من به سنگ نیاید سبوی تو

احوال عندلیب چه سان بود اگر به باغ
یک گل شکفته بود برنگ و به بوی تو

ماه رخ تو دید (سحاب) و سپرد جان
هم کام او بر آمد و هم آرزوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.