هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از زیبایی و تأثیرات عشق معشوق بر خود و دیگران صحبت می‌کند و احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. شاعر از درد و رنج عشق نیز سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را یاری کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در متن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۹۳

روی تو کافتاب را ماند
آسمان را به سر بگرداند

مرکب عشق تو چو برگذرد
خاک در چشم عقل افشاند

هر که عکس لب تو می‌بیند
دهنش پهن باز می‌ماند

زلف شبرنگ و روی گلگونت
می‌کند هر جفا که بتواند

گاه شب‌رنگ زلفت آن تازد
گاه گلگون عشقت این راند

عشقت آتش فکند در جانم
این چنین آتشی که بنشاند

خط خونین که می‌نویسم من
بر رخ چون زرم که برخواند

پای تا سر چو ابر اشک شود
از غمم هر که حال من داند

اوفتادم ز پای دستم گیر
آخر افتاده را که رنجاند

دلم از زلف پیچ بر پیچت
یک سر موی سر نپیچاند

گر دلم بستدی و دم دادی
آه من از تو داد بستاند

هر که درماندهٔ تو شد نرهد
همچو عطار با تو درماند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.