هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر سرگشتگی و حیرت عاشق در برابر معشوق است. عاشق در عشق معشوق سرگردان و حیران است و هر که به زیبایی‌های معشوق نظر کند، در حیرت و سرگشتگی می‌ماند. عشق به معشوق چنان عمیق است که حتی وصال او نیز درد بی‌درمان به همراه دارد. شعر با تصاویر زیبا و احساسات عمیق، عشق بی‌پایان و سرگشتگی عاشق را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۹۴

عقل در عشق تو سرگردان بماند
چشم جان در روی تو حیران بماند

ذره‌ای سرگشتگی عشق تو
روز و شب در چرخ سرگردان بماند

چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند

هر که چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در خم چوگان بماند

پای و سر گم کرد دل تا کار او
چون سر زلف تو بی‌پایان بماند

هر که یکدم آن لب و دندان بدید
تا ابد انگشت در دندان بماند

هر که جست آب حیات وصل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند

ور کسی را وصل دادی بی طلب
دایما در درد بی درمان بماند

ور کسی را با تو یک دم دست داد
عمر او در هر دو عالم آن بماند

حاصل عطار در سودای تو
دیده‌ای گریان دلی بریان بماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.