هوش مصنوعی: این متن درباره‌ی ماهیت عشق و شرایط آن است. عشق بدون درد و رنج ناقص و بی‌معناست. عاشق باید از خود بگذرد و در راه عشق سوخته و کشته شود. عشق مستی و بی‌قراری دائمی است و عاشق باید از تعلقات دنیوی آزاد باشد. عطار در این متن به بیان حالات عاشقان و ویژگی‌های آنان می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی موجود در متن نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و گذشتن از خود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۲

عشق بی درد ناتمام بود
کز نمک دیگ را طعام بود

نمک این حدیث درد دل است
عشق بی درد دل حرام بود

کشته عشق گرد و سوخته شو
زانکه بی این دو کار خام بود

کشتهٔ عشق را به خون شویند
آب اگر نیست خون تمام بود

کفن عاشقان ز خون سازند
کفنی به ز خون کدام بود

از ازل تا ابد ز مستی عشق
بی قراری علی‌الدوام بود

در ره عاشقان دلی باید
که منزه ز دال و لام بود

نه خریدار نیک و بد باشد
نه گرفتار ننگ و نام بود

سرفرازی و خواجگی نخرد
جملهٔ خلق را غلام بود

نبود تیغش و اگر باشد
با همه خلق در نیام بود

همچو خود بی قرار و مست کند
هر که را پیش او مقام بود

گاه‌گاهی چنین شود عطار
بو که این دولتش مدام بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.