هوش مصنوعی:
این متن به مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند فنا در معشوق، گذرا بودن دنیا، و نیاز به نو شدن و تغییر میپردازد. شاعر تأکید میکند که برای رسیدن به جاودانگی و حقیقت، باید از خودگذشتگی کرد و در مسیر عشق الهی گم شد. همچنین، متن به ناپایداری دنیا و ضرورت فروتنی و تواضع اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا در معشوق و گذرا بودن دنیا ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۳۳۳
کسی کو خویش بیند بنده نبود
وگر بنده بود بیننده نبود
به خود زنده مباش ای بنده آخر
چرا شبنم به دریا زنده نبود
تو هستی شبنمی دریاب دریا
که جز دریا تو را دارنده نبود
درین دریا چو شبنم پاک گم شو
که هر کو گم نشد داننده نبود
اگر در خود بمانی ناشده گم
تو را جاوید کس جوینده نبود
تو میترسی که در دنیا مدامت
بسازی از بقا افکنده نبود
وجود جاودان خواهی، ندانی
که گل چون گل بسی پاینده نبود
وجود گل به بالای گل آمد
که سلطانی مقام بنده نبود
تورا در نو شدن جامه که آرد
اگر بر قد تو زیبنده نبود
چه میگویم چو تو هستی نداری
تورا جز نیستی یابنده نبود
اگر خواهی که دایم هست گردی
که در هستی تورا ماننده نبود
فرو شو در ره معشوق جاوید
که هرگز رفتهای آینده نبود
در آتش کی رسد شمع فسرده
اگر شب تا سحر سوزنده نبود
فلک هرگز نگردد محرم عشق
اگر سر تا قدم گردنده نبود
هر آن کبکی که قوت باز گردد
ورای او کسی پرنده نبود
چه میگویی تو ای عطار آخر
به عالم در چو تو گوینده نبود
وگر بنده بود بیننده نبود
به خود زنده مباش ای بنده آخر
چرا شبنم به دریا زنده نبود
تو هستی شبنمی دریاب دریا
که جز دریا تو را دارنده نبود
درین دریا چو شبنم پاک گم شو
که هر کو گم نشد داننده نبود
اگر در خود بمانی ناشده گم
تو را جاوید کس جوینده نبود
تو میترسی که در دنیا مدامت
بسازی از بقا افکنده نبود
وجود جاودان خواهی، ندانی
که گل چون گل بسی پاینده نبود
وجود گل به بالای گل آمد
که سلطانی مقام بنده نبود
تورا در نو شدن جامه که آرد
اگر بر قد تو زیبنده نبود
چه میگویم چو تو هستی نداری
تورا جز نیستی یابنده نبود
اگر خواهی که دایم هست گردی
که در هستی تورا ماننده نبود
فرو شو در ره معشوق جاوید
که هرگز رفتهای آینده نبود
در آتش کی رسد شمع فسرده
اگر شب تا سحر سوزنده نبود
فلک هرگز نگردد محرم عشق
اگر سر تا قدم گردنده نبود
هر آن کبکی که قوت باز گردد
ورای او کسی پرنده نبود
چه میگویی تو ای عطار آخر
به عالم در چو تو گوینده نبود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.