هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عشق است که با تلاش برای درمان آن، درد بیشتر می‌شود. شاعر از عشق به معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که این عشق از جان او جدا نمی‌شود. او از تلاش برای پنهان کردن راز عشق خود از دیگران می‌گوید و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که همه‌ی عالم معشوق اوست و خود را در این راه آسان می‌گیرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۶

این دل پر درد را چندان که درمان می‌کنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان می‌کنم

بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو
دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم

چند گویی توبه آن از عشق و زین ره بازگرد
چون توانم توبه چون این کار از جان می‌کنم

از میان جان نگیرد عشق او هرگز کنار
کز میان جان هوای روی جانان می‌کنم

این عجایب بین که نگذارند در گلخن مرا
وانگهی من عزم خلوتگاه سلطان می‌کنم

عشق تو تاوان است بر من چون نیم در خورد تو
مرد عشق خود تویی پس من چه تاوان می‌کنم

چون دل و جانم به کلی راز عشق تو گرفت
من چرا این راز را از خلق پنهان می‌کنم

نی خطا گفتم تو و من کی بود در راه عشق
جملهٔ عالم تویی بر خویش آسان می‌کنم

تا گهرهای حقیقت فاش کردم در جهان
با دل عطار دلتنگی فراوان می‌کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.