۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹

خیمه در کوی یار خواهم زد
در آن غمگسار خواهم زد

با جنیبت گشان نوبت وصل
پای بر روزگار خواهم زد

اولین تازیانه ئی که زنم
بر سر انتظار خواهم زد

با رخ خویش و خط اولکدی
در خزان و بهار خواهم زد

باز بر بام عالم از نخوت
علمی آشکار خواهم زد

خاک در چشم باد خواهم ریخت
آب بر روی نار خواهم زد

پشت پای کمال در ره عشق
بر رخ فخر و عار خواهم زد

دو جهان را چو بشکنم با خود
همه در کارزار خواهم زد

هر اثر کز اثیر خواهد ماند
جز سخن بر کنار خواهم زد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.