هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از عشق و فراق، صبر و بی‌صبری، و جور و ستم معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق، درد هجران، و امید به وصال می‌گوید و در نهایت به عقل و خرد اشاره می‌کند که او را از گوش دادن به وعده‌های پوچ معشوق بازمی‌دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و جور معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۸

گه بود ماه که با روی تو از کوه بر آید
چه زند سرو که با قد تو بالا بنماید

هر کجا بوی تو آمد ز صبا گرد نخیزد
هر کجا روی تو آمد ز سحر صبح نیاید

غمت آورد بدر صبر. خرد گفت که حقا
اگر او اوست که من دانم ز و جور نشاید

گفتی ار بر سر این مهر بپائی بخوری بر
باش اینجا، سخنی هست اگر عمر بپاید

صبر زندان فراق تو شکستن نتواند
ور بدندان همه آن است که زنجیر نماید

روی کس نبود وصل تو، یا بخت من این است
که شب حامله جز هجر همی هیچ نزاید

بار این حادثه من خسته، بمنزل برسانم
گر در آن سر که جفاهای تو باشد مگر آید

گفته بودی بخورم خون دلت مصلحت این است
گوشمالیش بدین جور که او کرد بباید

شاید ای دوست همین آید از آن خو که تو داری
ور جز این آید از آن خو که تو را هست نشاید

گرده گیر آن همه لیکن، پس از این خوی بدتو
کاین برآید بفر دوست رساند چه سر آید

عشوه میداد وصال تو که روزی بتوانم
عقل میگفت اثیرا مشنو هرزه سُراید
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.