۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

گر نقاب از دورخ براندازد
عالم از عافیت بپردازد

عرصه روزگار تنک آید
باره ی حسن اگر برون تازد

بفلک بر، زنور عارض او
ماه با آفتاب بگدازد

عقل بر گوشه بساط عدم
همه نقد وجود دربازد

بر زمین بر، زرشک قامت او
سرو همچون هلال بکرازد

گر غمش سر بجان فرود آرد
دل ز شادی کله براندازد

وصلش اخسیکتی امیدمدار
که وفا با جمال کم سازد

آنکه با روزگار ناز کند
چون توئی را چگونه بنوازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.