۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶

شام از طرب رخت سحر گردد
زهر، از مدد لبت شکر گردد

از عشق غلامی تو هر ماهی
سر تا بقدم همه کمر گردد

خورشید اگرچه داشت ناموسی
در دور تو کارهاش بر گردد

چون دایره گرد نقطه لعلت
در گردم اگر نه بر گردد

دفعش بکنم چو زور وزر باشد
گر طبع تو گرد شور و شر گردد

از تنگدلی بدست حال من
ور مردمیم از این بتر گردد

در عشق تو سیم خشک می باید
تا کار بدان چو زرّ تر گردد

منظور جهان اثیر در عشقت
شب هست که از در نظر گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.