۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

وصلش مرا قرین سعادت نمیکند
چون بیند التفات زیادت نمیکند

خوی زمانه دارد از آن در ره وفا
بسیار می بکوشم و عادت نمیکند

بیمار اوست دل نه بدین است نالشم
زان ناله میکند که عیادت نمیکند

گفت ای فلان ز من بسلامی بسنده کن
گردم به این و هم بسعادت نمیکند

بر من سلام کی کند آن کاو نظر کنون
در آسمان ز کبر و سیادت نمیکند

گفتم که زنده می شمرد وصل تو مرا
گفتا خودت نماز ولادت نمیکند

گه گه تعهدی کندم لعل تو و لیک
بی معنی است چون بارادت نمیکند

گفتم که کارم از تو به جان است گفت اثیر
کس گوش سوی زرق و عبادت نمیکند

کافر نمی شوم که دم و عشوه کار اوست
من باورم بلفظ شهادت نمیکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.